هادی تایانلو، همبنیانگذار تاپین در یادداشتی که به مناسبت روز منابع انسانی برای پلتفرم رسانهای نقل حمل نوشته است، به چالش نگهداشت و توانمندسازی نیروی کار اشاره کرده است. در ادامه این یادداشت را میخوانید.
خوشحالم که به بهانه ۲۵ فروردینماه که روز ملی منابع انسانی است، فرصتی پیش آمد تا درباره تجربههایی که در رابطه با بخش منابع انسانی دارم، صحبت کنم. منابع انسانی، بخش مهمی از سازمانها را شامل میشود و در هر صنعتی، با جزئیات و پیچیدگیهای خاص آن حوزه، تغییر میکند. بخش زیادی از وظایف منابع انسانی، ارزشآفرینی و ایجاد فرهنگ سازمانی است. این کار، چالشهای خیلی زیادی هم دارد که اصلیترین آن نگهداشت و رشد نیروی کار است.
منابع انسانی همیشه به دنبال جذب بهترینهاست. ما هم وقتی میخواهیم نیرویی را استخدام کنیم به دنبال بهترینها هستیم، فرقی ندارد قصد استخدام نیروی کار در چه سطحی را داریم. اگر میخواهیم مدیر میانی یا کارشناس ارشد استخدام کنیم، به دنبال بهترینها هستیم. این موضوع در مورد نیروهای کارآموز و تازهکار هم صدق میکند اما چالش اصلی در حوزه منابع انسانی این است که وقتی فرد وارد تیم ما میشود، باید انگیزه لازم را برای حضور موثر به او بدهیم. باید برای نگهداشت و رشد سرمایههای انسانی تلاش کنیم تا آنها احساس کنند در یک زمین بازی جدید قرار گرفتهاند و میتوانند تواناییهایشان را به نمایش بگذارند.
ایجاد یک محیط ایدهآل در کسبوکار، چالش بزرگی است اما در نهایت به نگهداشت و رشد نیروی کار میانجامد. در چنین شرایطی، نیروی کار انگیزه کافی برای ادامه دادن و پیشرفت را پیدا میکند. ما کارمان را با تیمهای کوچک آغاز کردیم و در این سالها نیروهای خوبی داشتهایم که برخی از آنها مهاجرت کردند و برخی دیگر از فضای استارتآپی خارج شدند و برخی دیگر کماکان با ما همراه هستند.
از دست دادن سرمایههای انسانی به کسبوکارها ضرر میزند چون وقتی شما نیروی کارتان را که برای آموزشش وقت گذاشته و روی آن سرمایهگذاری کردهاید را از دست میدهید، پیدا کردن فرد جایگزین دشوار است. از طرفی، در کسبوکارهای کوچکی که افراد به دلیل نبود چارت سازمانی مشخص، چند کار را بهصورت همزمان انجام میدهند، خروج نیروی کار ضربه زیادی به سازمان میزند. یکی دیگر از چالشهای بزرگی که در زمینه منابع انسانی وجود دارد این است که یک سیستم آموزشی مناسب برای نیروهای تازهکار وجود ندارد.
نیروی کاری که تازه از دانشگاه فارغالتحصیل شده، با فضای کاری بیگانه است و همین مسئله باعث شده خیلی از ما، ساختار یادگیری را در تیمهایمان از نو طراحی کنیم تا به فرد صفر کیلومتری که با یک سری دانش پراکنده علمی و بدون هیچگونه مهارتی وارد بازار کار شده، آموزش بدهیم.
متاسفانه سیستم آموزشی کشور، دانشجویان را برای ورود به بازار کار آماده نمیکند و بار این مسئولیت روی دوش مدیران کسبوکارها میافتد. ما مجبور هستیم برای آموزش نیروی کار انرژی و سرمایه بگذاریم تا او را به یک نیروی کلیدی در سازمان تبدیل کنیم و وقتی این شخص که برایش وقت و انرژی گذاشتهایم از سازمان جدا میشود، مجبوریم این چرخهی باطل را از نو شروع کنیم.
فرهنگ کار تیمی و اثربخشی، موضوع دیگری است که در سازمانها باید به آن توجه شود. ما سعی کردهایم فضایی را برای تبادل نظر، ایدهپردازی و توسعه و یادگیری همتیمیهایمان فراهم کنیم و تلاش میکنیم خودمان هم همراه با همکارانمان مسیر رشد و توسعه فردی و سازمانیمان را طی کنیم.